می پرسد: اینا رو تو میگی؟! جواب می دهم: خب اره! - باورم نمیشود این حرفای توست - چرا؟! -تو دو سال پیش حرف های دیگه ای می زدی؟! -دو ساااااال پیش! من بعضی روزا افکار دیشبم رو هم تغییر می دم! داری درباره دو سال پیش با من بحث می کنی؟! :))

امشب "زندگی و مرگ جان اف. دانوان" رو دیدم من کیت را دوست دارم بازیگر نقش اول فیلم من کیت را دوست دارم چون همیشه تو را یاد من می اندازد دلم می خواهد همه ی فیلم هایی که کیت بازی کرده را ببینم از بس شبیه تو است از بس دلم برایت تنگ شده کجایی علامت سوال زندگی من؟ یعنی همین الآن مشغول انجام چه کاری هستی؟ دلم برایت تنگ شده تو تنها سوال بی پاسخ من در میان آدمیان بودی هستی و دلم حسابی برای وحشی بازی هایت تنگ شده

یک چیز هایی دست خود آدم نیست حالا می دانم که بهتر است عقب بایستم و از کنار تماشا کنم من تماشاگر خوبی نیستم اما گاهی جز تماشا کاری از من ساخته نیست حالا بهترین و مفید ترین کارم این است که همه چیز را از کنار تماشا کنم شاید همه چیز روال طبیعی خودش را طی می کند و این من هستم که دارم نظم و ترتیب همه چیز را دست کاری میکنم نمی دانم شاید هم همه چیز افتضاح هست و باید همینطور افتضاح ادامه پیدا کند